ارامش وجودمن...
آرآمش وجود من... بودنم در آغوش مردآنه ات است!! بگذار حسودآن هرچه میخوآهند بگویند... جز تو و عشق تو... تموم دنیآ "پر"!!
نظرات شما عزیزان:
زندگی را تو بساز... 

ساعت11:55---2 ارديبهشت 1392
نگاهم که می کنی
کهربایی می شوم
حادثه ای خلاف طبیعت روی می دهد
قلبم جایش را میان سینه گم می کند
و پوستم از حرارت این حضور چاک چاک می شود
دست هایم نیلوفری می شوند و
پلک هایم از خوشی می پرند
می خواهم این نگاه را قورت بدهم
تا هر چه بیشتر در من نفوذ کنی و
باران بودنت
از پیرهنم بگذرد
و تو را دررگ هایم غرق کند ...
کهربایی می شوم
حادثه ای خلاف طبیعت روی می دهد
قلبم جایش را میان سینه گم می کند
و پوستم از حرارت این حضور چاک چاک می شود
دست هایم نیلوفری می شوند و
پلک هایم از خوشی می پرند
می خواهم این نگاه را قورت بدهم
تا هر چه بیشتر در من نفوذ کنی و
باران بودنت
از پیرهنم بگذرد
و تو را دررگ هایم غرق کند ...
زندگی را تو بساز... 

ساعت11:44---2 ارديبهشت 1392
نمیخواستم نظر بزارماااااا
این چماق بدستو که دیدم ترسیدم.gif)
مرسی که به وب من اومدی
وبلاگتم بسیار قشنگه.....gif)
.gif)
.gif)
این چماق بدستو که دیدم ترسیدم
.gif)
مرسی که به وب من اومدی
وبلاگتم بسیار قشنگه....
.gif)
.gif)
.gif)
ای بـا مـن و پنهــان چـو دل از دل سلامت میکنم
تـو کـعبــهای هــر جــا روم قصــد مقـامــت میکنم
هـر جـا که هستــی حاضــری از دور در ما ناظــری
شب خانه روشـن میشود چون یاد نامت میکنم
در هــوش تـو، در گــوش تـو وانـدر دل پـرجــوش تو
اینها چه باشد تو منی ویـن وصف عامـت میکنم
گــه هـمچـو باز آشـنـــا در دسـت تـــو پـر مـیزنـم
گــه چون کبوتر پــرزنـــان آهـنــگ بـامـــت مـیکن
تـو کـعبــهای هــر جــا روم قصــد مقـامــت میکنم
هـر جـا که هستــی حاضــری از دور در ما ناظــری
شب خانه روشـن میشود چون یاد نامت میکنم
در هــوش تـو، در گــوش تـو وانـدر دل پـرجــوش تو
اینها چه باشد تو منی ویـن وصف عامـت میکنم
گــه هـمچـو باز آشـنـــا در دسـت تـــو پـر مـیزنـم
گــه چون کبوتر پــرزنـــان آهـنــگ بـامـــت مـیکن
md79 

ساعت14:49---29 فروردين 1392
ازاینکه به وبلاگ ماسرزدیدممنونیم
خیلی وبلاگ تون قشنگه
باتشکر.gif)
خیلی وبلاگ تون قشنگه
باتشکر
.gif)